بهطور کلی پایلوت یا همان قسمت اول، در سرنوشت یک اثر تاثیر چشمگیری دارد، چرا که برای بیننده مشخص میکند در قسمتهای بعدی و هفتههای آینده چه چیزی را خواهد دید و سازندگان هر سریال در قسمت اول، بار سنگینی بر دوش دارند تا هم کلیات قصه و شخصیتهای اصلی را برای مخاطب روشن کنند و هم با رو کردن چند برگ برنده میخ خود را در همان ابتدا محکم بکوبند. اما حکایت در مورد سریالهای ایرانی کمی متفاوت است و خیلی وقتها برای گرم شدن موتور داستان بیش از یک قسمت لازم داریم.
در قسمت اول سریال قبله عالم که با عنوان شاهزاده و گدا منتشر شده، دقیقا نمیشود حدس زد که طرح داستانی چقدر از درام کلی سریال را پوشش میدهد و با یک داستان فرعی، برای ورود به اصل قصه مواجهیم یا آنچه که میبینیم محور اصلی قسمتهای بعدی نیز خواهد بود. قصه توسط روح امیرکبیر (با صدای محمدرضا علیمردانی) روایت میشود و همراه دو تن از زنان حرمسرا به اندرونی کاخ ناصرالدینشاه (با بازی حامد کمیلی) میرویم و متوجه میشویم که صدراعظم شاه (با بازی هادی کاظمی)، بدلی را برای او پیدا کرده که حتی مادر شاه، مهد علیا (با بازی شقایق دهقان) هم نمیتواند تفاوت آنها را تشخیص دهد. این خط داستانی تقریبا در کل قسمت اول سریال قبله عالم ادامه پیدا میکند و بهانهای میشود برای معرفی تکتک شخصیتهای دربار توسط راوی و ردوبدل شدن شوخیهای کلامی میان کاراکترهای مختلف، که عموما هم بر روی مسائل بزرگسالانه و کژتابیهای معمول میان گفتار روزمره و کنایهها تاکید دارد.
درست مانند لحن و کلام شخصیتها که ترکیبی است از کلام فاخر تاریخی و بیان معاصر و کوچهبازاری، رویکرد سریال در کمدی هم به این سمت رفته که چطور حقایق درشتی از تاریخ را با چسب فانتزی کنار هم قرار بدهیم و فاصله آنها را با موقعیتهای کمیک پر کنیم. حاصل کار به یک پارودی تاریخی نزدیک شده که برای خنداندن مخاطب روی موقعیتهای هزلآمیزی که حاصل نگاه امروزی، آگاهانه و بیرونی به تاریخ است، حساب ویژهای باز کرده.
با این رویکرد، نکته جذابی که شاید بشود درباره سریال پیدا کرد، معنایی است که در صورت تلاش برای ربط دادن آن به وضعیت امروز به ذهن مخاطب متبادر میشود. دوگانه میان حاکم و رعیت یکی از الگوهای ثابت در نمایش روحوضی (فرم سنتی کمدی در نمایش ایرانی) بوده که همواره لابهلای شوخیهای هزلآمیز از جایگاه کاراکتر سیاه برای انداختن متلک به وضع موجود استفاده میکند. اینجا تا حدودی میشود ردپای همان الگو را پیدا کرد، گرچه خبری از سیاه نیست و اشارات به وضع موجود هم آنقدر در لفافه است که بهراحتی میشود از زیرشان در رفت. به نظر میرسد که در ادامه نیز شاهد بیشتر شدن سهم پیرنگ داستان نسبت به موقعیتها و شوخیها خواهیم بود و سریال، مسیری را طی کند که بتواند پیشفرضها و انتظارات مخاطب را به بازی بگیرد و در لحظاتی حتی غافلگیرکننده باشد.
نکتهای که باید در نظر داشت، تفاوت مدیوم سریال و فیلم سینمایی هنگام رفتن به سراغ یک کمدی مفرح و عامهپسند است. شاید بخش عمدهای از مخاطبان سینمای ایران خیلی از فیلمهای کمدی نهچندان سطح بالا را با آگاهی از این سطح و کیفیت تماشا کنند، چون به نظرشان یک تفریح سبک و غیر جدی برای حدودا ۹۰ دقیقه است که بهجایی هم برنمیخورد. اما در بحث سریال، این رویکرد به سختی جواب میدهد و برای ایجاد کشش در مخاطب، خلاقیت در پیش بردن خط داستانی و بداعت در خلق موقعیتهای کمیک حرف اصلی را میزند. با این حساب باید دید که در اپیزودهای بعدی، سازندگان سریال قبله عالم داستان خود را چگونه پیش میبرند و چه شوخیهایی برای خنداندن مخاطب خود در آستین دارند.