سریال احضار کی پخش می شود؟
مجموعه تلویزیونی «احضار» بـه کارگردانی علیرضا افخمی و تهیهکنندگی محمودرضا تخشید محصول جدید سیمافیلم اسـت کـه شبهای ماه مبارک رمضان ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما پخش میشود.
سریال احضار چند قسمت دارد؟
این سریال در ۳۱ قسمت ۴۵ دقیقه ای تولید شده اسـت.
بازیگران این سریال عبارتند از: آرش مجیدی، رضا توکلی، نسرین نکیسا، مرتضی کاظمی، آدرینا صادقی، مینو آذرمگین، نازنین هاشمی، دینا هاشمی، میلاد میرزایی، افسانه چهرهآزاد، علی دهکردی، خیام وقار کاشانی، درسا بختیار، غزال نظر و صالح میرزا آقایی.
احضار از نابازیگران برای نقشهای اصلی خود استفاده کرده، کاری نیک و پسندیده که با آن مخالفت یا نقدی وجود ندارد. اما آیا از دل این نابازیگران یک ستاره بیرون میآید؟ وظیفه کارگردان اینست که از بازیگران ستاره بسازد. همانطور که مثلا سوپراستاری مثل «پارسا پیروزفر» تا پیش از فیلم «مهمان مامان» نقشهای چندان ماندگاری نداشت و مسیر زندگیاش عوض شد (یا الناز شاکردوست که همکاریاش با نرگس آبیار باعث عوض شدن کلاس کاری این بازیگر شد). علیرضا افخمی اما کوچکترین تلاشی برای پرورش این بازیگران انجام نداده است. در واقع میخواهم بگویم ایراد از این نابازیگران نیست که تا به امروز تجربه کافی نداشتهاند، این کارگردان بوده که باید آنها را با دوربین صمیمی میکرده و در این امر کوتاهی کرده است. البته «بیاستعدادی» را هم نباید کلا فاکتور گرفت اما اگر کارگردان حس کرده شکوفا کردن استعدادها و پتانسیلهای پنهان از دل این نابازیگران امکان پذیر نیست، باید به فکر تغییر آنها میافتاده و نه ادامه دادن با همین مشکل بزرگ؛ خیلی بزرگ!
اما چرا میگوییم خیلی بزرگ؟ تصور میکنم حتی همان مخاطبین عامی که پیشتر درباره آن صحبت شد به این امر واقف هستند که بازیگری این نابازیگران در سریال احضار چقدر بد و روی اعصاب است. احتمالا این جزو معدود نکاتی باشد که تجمیع نظر در آن وجود داشته باشد و موافقین و مخالفین سریال بر سر آن اختلاف نظری نداشته باشند. مصاحبههای تهیهکننده سریال با رسانهها و گفتن عباراتی که «این چهرهها به تدریج به دل مخاطب نشستهاند» و جملاتی شبیه به این نشان میدهد که حتی عوامل سریال نیز ضعف بازیگران خود را کتمان نمیکنند.
بازیگران در نقشهایی فرو رفتهاند که بعید میدانم ذرهای با آنها همذات پنداری کرده باشند. این درست که برفرض، الزاما ایفاگر نقش یک معتاد نباید یک فرد مصرفکننده مواد باشد تا بتواند نقش را در بیاورد اما مشکل اینجاست که اعطای نقشهایی کاملا متفاوت به نابازیگرانی که هنوز هیچ تبحر و تجربهای در «نقش بازی کردن» ندارند، مشکلساز شده و یکی از دلایل بد ایفاگری نقشششان احتمالا در گروی همین مساله است.
جدا از این مساله بازیگران (که تابلوترین مشکل آن برای همه مخاطبین است)، باید به فیلمنامه سریال اشاره کرد که با وجود گذشت چندین قسمت هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست. سریال در حال حاضر مانند باد به هر سمتی پیش میرود و نمیداند میخواهد چکار کند. قسمتهایی از سریال وجود دارند که عملا هیچ اتفاقی، تاکید میکنم که «هیچ اتفاقی» در آن رخ نمیدهد. داستان بسیار کند و کشدار پیش میرود و در کنار این سرعت به شدت آهسته، هیچ عنصر جذابی هم در آن به چشم نمیخورد. وجود سکانسهای احضار روح و صحبت درباره این موارد، ترفندی بوده که بتواند مانند یک چتر از نقصهای فراوانی که روی سریال میبارند پشتیبانی کند. باید چند قسمت یک بار منتظر لوگوی +۱۲ یا +۱۴ در گوشه تلویزیون باشیم تا مثلا سریال یک سکانس هیجان انگیز و شوک محور (به کار بردن این عبارات را بهتر از واژه ترسناک برای این سکانسها میدانم) را به ما نمایش دهد.
جدای از این موارد فرو کردن پیامهای مورد علاقه صدا و سیما در بطن فیلمنامه و یک سری کلیشههای به شدت تکراری از دیگر مواردی است که در سریال وجود دارد و حتی بازگو کردن آنها روی اعصاب است. صدا و سیما فکر میکند که این پیامها را به صورت زیرپوستی به مخاطب خود انتقال میدهد اما خبر ندارد که این موارد از چشمان تیزبین مخاطب حرفهای پنهان نمیداند و این دسته از تماشاگران از این حجم پیامهای زورکی خسته شدند.
اینکه در سریال جدید محصول سیمافیلم (یا اوج، یا هر سازمان بزرگ دیگر فیلمسازی که میخواهد با آثارش فرهنگسازی کند) همچنان نقشهای منفی اسامی ایرانی دارند یک کلیشه به شدت نخنما است. یا فردی که در کافه کار میکند و قیافهای «هنری» دارد حتما فردی با ذاتی خراب است و…
اینکه این سازمانهای حاکمیتی میخواهند در تولیداتشان مثلا در ترند روز حرکت کنند و تصمیم میگیرند سریال را با نمایش روابط دختر و پسری پیش ببرد و چهار دختر جوان در اول سریال به یک ویلای لاکچری در شمال میروند و… درست مانند بازی بسیار بدی که به هیچ کدام از نابازیگران سریال ننشسته، اصلا با فضای سریال جور در نمیآید.
آنها میخواهند پیامها را از در بستر زندگی نسل امروزی بدهند اما فقط ژست گرفتن را یاد گرفتند. ما شاهد روابط دختر و پسری هستیم و این دوستان همه همدیگر را با نام خانوادگی همدیگر صدا میکنند. دخترانی که مجردی به شمال رفتهاند و آن موردی که قرار است دختر شیطان داستان باشد به جای چادر روسریهای رنگی رنگی سرش میکند. همانطور که در سریالی چون آقازاده، روابط جنسی را با یک «کاسه آش» به نمایش گذاشتند و برای این بحران راهحلی مثل صیغه با یک شکلات را نمایش میدهند و موضوع بیشتر از آنکه نمایش یک آسیب بشود تبدیل به مضحکه عام و خاص در بین آحاد مردم میشود؛ در «احضار» نیز سازندگان دست روی هر مسالهای از زندگی جوانان امروزی گذاشتهاند بیشتر تبدیل به چیزی مضحک شده تا همخوانی با واقعیت.
پیامهای ضد زن در جای جای احضار قرار دارد. یک مثال در این باره بزنیم و بحث را تمام کنیم، مثلا در جایی از سریال ما شخیصت دختری را داریم که مجرد است و در خانه نشسته و به برادر مجرد ۴۰ سالهاش میگوید هیچ کاری نمیتواند بکند و باید در خانه بنشیند تا یکی بیاید او را بگیرد اما برادرش باید فکری برای زندگیاش کند.